در خط مقدم جبهه نمایش اجرا می کردم

در خط مقدم جبهه نمایش اجرا می کردم

در مناطق جنگی و در سوله های بزرگی که می شد برای اجرای نمایش از آنها استفاده کرد برای رزمندگان دلاور نمایش های روحیه ساز برگزار می کردیم و رزمنده ها لذت می بردند. جالب اینجا بود که یگان های خط مقدم از گروه های نمایشی دعوت می کردند برای سربازان و حتی درجه داران نمایش اجرا کنیم. باعث افتخار بود برای عزیزانی که مدت ها از خانه و خانواده دور بودند تا از نوامیس و خاک میهن دفاع کنند، لحظات خوشی را فراهم کنیم. خدا حفظ شان کند این عزیزان را و آنهایی هم که به شهادت رسیدند یادشان گرامی است. اگر ما آرامش و آسایشی داریم زیر سایه شهدای گرانقدر است.

به گزارش وبگردی، به نقل از همشهری، نمی دانم چرا شماره تلفن همراهش را «عمو کاووس» ذخیره کردم. عمو کاووس مجموعه تلویزیونی« نون خ» که با لهجه شیرینش، آنقدر باورپذیر نقش یک ریش سفید بانفوذ و البته شوخ طبع و مهربان را بازی کرده که حالا برای خیلی ها تبدیل به یک عمو شده است. فارغ از بازی جذاب و دیدنی ماشاءالله وروایی در این سریال پربیننده، آنچه امروز ما را برای هم صحبتی با او ترغیب کرده فقط پیشینه هنری او نیست. وروایی سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش است و در سال های دفاع مقدس، به عنوان خلبان خوش درخشیده است.

چند روز پیش روز ارتش بود. ضمن تبریک این روز به شما، برای ما بگویید چطور مسیر زندگی یک سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش به دنیای هنر و بازیگری کشیده شده است؟

در همین ابتدا جا دارد من هم تبریک جانانه ای به همه ارتشی های سرافراز، مرزداران نکونام و جنگاوران دلاور داشته باشم. سال1347 وارد عرصه نظامی شدم و البته قبل از آن دستی بر آتش داشتم و یکی از شاگردان فعال آتش تقی پور نازنین بودم که خدا حفظشان کند. ایشان آن زمان مسیول تیاتر کرمانشاه بود؛ البته کنار هنرمندان دیگری همچون آقایان هواس پلوک، خندان و زندی خسرو شهراز، داریوش گراوندی و قلندرلکی که تیاتری های دیار ما بودند، شاگردی می کردم. به هرحال عرصه نمایش را برای مردم شلوغ می کردیم و به دل همه هم می نشست.

از زمانی که وارد ارتش شدم در آنجا هم باز یک واحد هنری بود که مسیر فعالیت های تیاتری مرا تسهیل کرد. نمایش های خوبی برای خانواده های ارتشی برگزار می کردیم که دستاورد خوبی داشت. بعد از انقلاب هم واحدهای عقیدتی- سیاسی، مسیولیت بخش هنری را داشتند و ما که دیگر تجربه ای در این زمینه داشتیم، گروه نمایش خوبی به راه انداختیم. بیشتر هم نمایش های طنز بود تا خانواده های محترم ارتشی واقعا لذت ببرند و خوش باشند. در دوران دفاع مقدس هم برای سربازان و نیروهای رزم نمایش هایی برای افزایش روحیه آنها در خط مقدم داشتیم.

جدی، در خط مقدم و اجرای نمایش؟

بله در مناطق جنگی و در سوله های بزرگی که می شد برای اجرای نمایش از آنها استفاده کرد برای رزمندگان دلاور نمایش های روحیه ساز برگزار می کردیم و رزمنده ها لذت می بردند. جالب اینجا بود که یگان های خط مقدم از گروه های نمایشی دعوت می کردند برای سربازان و حتی درجه داران نمایش اجرا کنیم. باعث افتخار بود برای عزیزانی که مدت ها از خانه و خانواده دور بودند تا از نوامیس و خاک میهن دفاع کنند، لحظات خوشی را فراهم کنیم. خدا حفظ شان کند این عزیزان را و آنهایی هم که به شهادت رسیدند یادشان گرامی است. اگر ما آرامش و آسایشی داریم زیر سایه شهدای گرانقدر است.

دنیای نظام مند ارتش با حال و هوای هنری بازیگری تداخلی نداشت؟

به هر حال ارتشی ها برحسب ضوابط و کارهای آیین نامه ای باید مقررات را به جا بیاورند که خودش فریضه است. حالا نه به آن خشکی خشک، ولی یک روحیه خاصی دارند. ما زمانی که به سمت کار هنری می آمدیم علاوه بر اینکه فعالیت هنری، زیبایی و لطافت خودش را داشت، ما هم مقداری چاشنی هنری به آن اضافه می کردیم تا کار به دل بیننده و حتی شنونده های رادیویی بنشیند.

از خاطرات روزهای خدمت به ارتش و سال های دفاع مقدس برایمان بگویید.

روزگار ما نظامیان به خصوص نظامیان قدیمی به ویژه در سال های دفاع مقدس پر از خاطره است. اصلا انسان موجودی است که با خاطره زندگی می کند و آنچه از ما به یاد می ماند، خاطره است. خاطره ای شیرین از مناطق عملیاتی دارم. من هرازگاهی به پیاده نظام می رفتم و با عزیزانی که در سنگرها بودند، همکاری داشتم. بیشتر اوقات دیده بان بودم و احیانا اگر درگیری ای شکل می گرفت، من هم مثل همه آنها دفاع می کردم. یک بار که پست نگهبانی به ما محول شده بود، یک پتو را چهارلا کردیم و بالای سنگر گذاشتیم و از سوراخ سنگر داشتیم بیرون را نگاه می کردیم. از قضا تابستان بسیار گرم و سنگر ما روباز بود. شب که نشسته بودم و دیده بانی می دادم یک دفعه احساس کردم آب زیادی به سمت من پاشیده شد. برگشتم دیدم کره الاغی که از ده بالا رها شده بود از پشت سنگر در حال عبور بوده و آب دهانش را به سمت من پرت کرده است. چون من آن لحظه فقط توجهم به محور نگهبانی و مسیر دشمن بود، متوجه این الاغ نشده بودم. همسنگران من همگی خواب بودند و وقتی متوجه شدند، کلی خندیدیم. این کره الاغ کلی آن شب تا صبح حال و هوای ما را عوض کرد.

اما خاطره تلخی که همیشه روح و جانم را به درد می آورد و اسفناک است، بمباران شیمیایی روستای بان زرده کرمانشاه و حلبچه عراق بود که من در این عملیات ها حضور داشتم. از نزدیک دیدم که این مواد شیمیایی چه بر سر مردم بی پناه آورد. این بمب های شیمیایی را که کشورهای غربی به صدام داده بودند، فقط در فیلم ها دیده بودم. روزی بود که عروس و دامادی همراه تعداد زیادی از اقوام شان می خواستند در ادامه مراسم عروسی، خودشان را به امامزاده برسانند و کلی آدم برای تبریک و شادباش دورشان جمع شده بودند که دسته جمعی شیمیایی شده و به طرز فجیعی روی زمین افتاده بودند. من هنوز هم کابوس آن صحنه ها را می بینم.

برگردیم به سریال جذاب نون خ. از نقش عمو کاووس برایمان بگویید. چقدر با شخصیت خودتان فاصله دارد و چه چالش هایی برای ایفای نقش داشتید؟
شخصیت کاووس در قسمت اول شکل گرفت. تعداد نامزدها برای این شخصیت زیاد بود و قرعه به نام حقیر درآمد. شخصیت نظامی قدیمی و بزرگ آبادی که همه از او حساب می برند. با کمک آقای کارگردان، سعید آقاخانی تمام تلاشم را کردم تا عمو کاووسی باشم که به دل همه مردم بنشینم که خوشبختانه در این چند فصل که پخش شد، همه با او ارتباط گرفتند و دوستش دارند.
 

سریال نون خ امسال تمرکز بیشتری بر نمایش فرهنگ اقوام مختلف ایرانی دارد. کمی برایمان از تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی و لزوم نمایش آن در قاب رسانه بگویید.
ما تاریخ و اقوام بسیار جذاب، زیبا و دوست داشتنی ای داریم. هر گروه از اقوام ایرانی آداب و آیین های خاص خود را دارند و باید به مردم شناسانده شوند. باید در تولیدات فرهنگی از همه اقوام ایرانی حرفی به میان بیاید و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به این موارد بیشتر بپردازد؛ چنان که امسال نویسنده سریال، امیر وفایی نازنین نوشته خود را به سمت فرهنگ و اقوام استان پهناور سیستان و بلوچستان برد. ما وقتی با این اقوام روبه رو شدیم، دیدیم که چقدر با فرهنگ اقوام کشورمان بیگانه ایم و اطلاعات کمی درباره شان داریم. هنرمندان و دست اندرکاران فرهنگی باید از این ظرفیت ها (تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی) بهره ببرند. البته ناگفته نماند برای اقوام کار کردن، راه رفتن روی لبه تیغ است. چند وقت پیش مهدی فرجی، تهیه کننده سریال پاسخگوی سوء تفاهمی بود که برای برخی از مردم کرمان پیش آمده بود. باید به زیبایی و با اطلاعات کافی و وافی به مسیله اقوام پرداخته شود و خدایی ناکرده حرمت آنها شکسته نشود و به زیبایی و با کمالات خاص به همه دنیا معرفی شوند. سریال هایی که از ظرفیت های فرهنگی کشور و موضوعات مبتلابه جامعه، گستردگی جاذبه های جغرافیا، لباس و… بهره ببرند، ماندگار می شوند. سریال تلویزیونی نون خ هم از جذابیت های فرهنگی و قومی بهره می برد.

علاوه بر مسایل قومیت ها و اتحاد آنها، این سریال به موضوعات محیط زیست و میراث فرهنگی هم خیلی ظریف پرداخته است.

دقیقا. جا دارد از نویسنده این سریال، امیر وفایی تشکر کنم؛ چون همه شخصیت ها و کل داستان متعلق به ذهن امیر است. نویسنده
به زیبایی می نویسد و شخصیت پردازی می کند و ما بازی می کنیم. خاطرم هست در فصل دوم سریال چند دیالوگ برای من خیلی آشنا بود. از اصطلاحاتی که در افسانه های دیار ما رونق داشت، استفاده شده بود که این بسیار ارزشمند است. نون خ در ابتدا ماحصل تراوش های فکری و قلم نویسنده است که با کارگردانی حرفه ای به دل مردم نشسته است.

نون خ 5 سریالی خوش ساخت، اما سخت است؛ لوکیشن های سخت و پرخطر و مسافت زیاد و سفر. از سختی های کار در این زمینه بگویید.

سریال هایی که در سفر ساخته می شوند، واقعا سخت هستند و من به همه عوامل به ویژه به مدیر تصویربرداری، امیر معقولی و تیم ظفرمندش دست مریزاد می گویم. وقتی از جذابیت و موفقیت سریالی حرف می زنیم، حیف است از عوامل آن تشکر نکنیم. گروه صدابردار، گریمور، طراح صحنه و تدارکات و همه و همه برای ساخت سریال در استانی دور که آداب سخنگویی و مرام و مسلک خاص دارند، تلاش کردند. در راس آن هم که مدیریت همه کارها با استادم سعید آقاخانی بوده است؛ البته که تهیه کننده مجموعه مهدی فرجی هم مثل همیشه همه زحمات را بر دوش کشیدند. از همین جا به همه بازیگران بومی این سرزمین هم خداقوت می گویم. ما این سختی را به جان و دل پذیرفتیم تا به جان همه مردم ایران بنشیند.
بازخورد مخاطبان چگونه بود؟

تاجایی که دوستان عزیز اطلاع دارند شاید بگویم بازخورد نون خ هماورد و رقیبی نداشته است. این را صادقانه می گویم؛ نه اینکه چون بازیگر این سریال هستم.  به ویژه در دیار غرب کشور شامل استان های کردستان، ایلام، همدان، لرستان و حتی عشایر سرافراز با دل و جان پذیرفتند که نون خ چقدر دلنشین است و با خانواده ها پای تماشای این سریال نشستند و حتی چند نوبت آن را تماشا کردند.

کمی از خانواده تان برای ما بگویید. خانواده تان هم اهل هنر هستند؟ واکنش آنها از نقش آفرینی عمو کاووس چیست؟

بله. خانواده بنده یک خانواده هنردوست اند که البته دستی هم بر سینما، موسیقی و کارهای نمایشی داشته اند و دارند. گهگاهی می نشینیم و با بچه ها درباره چالش های شخصیت عمو کاووس صحبت می کنیم و آنها رهنمودهایی می دهند.

پایان خبر وبگردی

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "در خط مقدم جبهه نمایش اجرا می کردم" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "در خط مقدم جبهه نمایش اجرا می کردم"، کلیک کنید.