کتاب «داستانها میفروشند» نوشته تام شرایتر با ترجمه مریم اصغرپور راهنمایی عملی برای موفقیت در بازاریابی شبکهای است. این اثر با استفاده از داستانهای واقعی به آموزش مهارتهای پراسپکتسازی فروش و ساخت کسبوکار میپردازد. نویسنده با ارائه مثالهای ملموس نشان میدهد که چگونه میتوان با روایتهای جذاب اعتمادسازی کرد و افراد را به همکاری ترغیب نمود. این کتاب برای کسانی که در حوزه بازاریابی شبکهای فعالیت میکنند منبعی ارزشمند است.

خلاصه فصل 1 کتاب داستان ها می فروشند : مقدمه: قدرت داستان در فروش
در مقدمه کتاب «داستانها میفروشند» نویسنده به اهمیت داستانسرایی در فرآیند فروش و ارتباطات تجاری میپردازد. این فصل به این نکته اشاره دارد که انسانها از دیرباز بهطور طبیعی به داستانها علاقهمند بودهاند و این علاقهمندی به دلیل توانایی داستانها در جلب توجه برانگیختن احساسات و ایجاد ارتباطهای عاطفی قوی با مخاطب است. نویسنده بیان میکند که داستانها میتوانند پیامهای پیچیده را به شیوهای ساده و قابل درک منتقل کنند و این ویژگی باعث میشود که در فروش از آنها بهطور ویژهای استفاده شود.
این فصل توضیح میدهد که در دنیای فروش استفاده از داستانها به کسبوکارها کمک میکند تا ارتباط قویتری با مشتریان خود برقرار کنند. در حقیقت داستانها میتوانند برندها را از رقبای خود متمایز کنند و به ایجاد یک هویت مشخص و ماندگار برای محصولات و خدمات کمک کنند. نویسنده بهویژه بر این نکته تأکید میکند که داستانسرایی نهتنها در تبلیغات و بازاریابی بلکه در تعاملات فروش نیز نقش کلیدی دارد.
در ادامه نویسنده به بررسی مزایای خاص داستانها در فروش میپردازد. داستانها میتوانند به ایجاد اعتماد بین فروشنده و مشتری کمک کنند زیرا مشتریان احساس میکنند که در حال شنیدن یک تجربه واقعی هستند که ممکن است مشابه تجربیات خودشان باشد. این امر بهویژه در شرایطی که مشتریان شک و تردید دارند یا از خرید منصرف میشوند اهمیت دارد. در نهایت نویسنده تأکید میکند که توانایی در استفاده از داستانها بهعنوان یک ابزار فروش میتواند بهطور قابل توجهی نرخ موفقیت فروش را افزایش دهد.
در نهایت مقدمه کتاب به این نتیجه میرسد که قدرت داستان در فروش تنها بهدلیل توانایی آن در جلب توجه نیست بلکه بهخاطر قدرت آن در ایجاد ارتباطهای عاطفی انتقال پیامهای پیچیده و اثرگذاری بر تصمیمگیری مشتریان است. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا درک بهتری از اهمیت داستانها در فروش پیدا کنند و آنها را بهعنوان ابزاری ضروری برای موفقیت در تجارت بپذیرند.
نکات کلیدی فصل 1 کتاب داستان ها می فروشند:
- اهمیت داستانسرایی در فروش و ارتباطات تجاری
- توانایی داستانها در جلب توجه و برانگیختن احساسات
- کمک به کسبوکارها برای برقراری ارتباط قویتر با مشتریان
- مزایای داستانها در ایجاد اعتماد و افزایش نرخ موفقیت فروش
- قدرت داستان در ایجاد ارتباطهای عاطفی و اثرگذاری بر تصمیمگیری مشتریان
خلاصه فصل 2 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 1: ساختار داستانهای فروش
فصل اول کتاب «داستانها میفروشند» به بررسی ساختار داستانهای فروش و نحوه استفاده از آنها در فرآیند فروش میپردازد. این فصل تأکید دارد که یک داستان فروش موفق باید ساختاری منظم و جذاب داشته باشد که بتواند توجه مشتریان را جلب کرده و پیامهای مورد نظر را بهطور مؤثر منتقل کند. در این فصل نویسنده توضیح میدهد که داستانهای فروش باید شامل سه بخش اصلی باشند: شروع میانه و پایان.
در ابتدا نویسنده به اهمیت بخش آغازین داستان اشاره میکند. شروع داستان باید بهطور سریع و قوی توجه مخاطب را جلب کند و او را برای ادامه داستان جذب نماید. برای این منظور باید از یک موقعیت یا رویداد جذاب استفاده شود که در آن مشتری احساس کند که در حال ورود به یک سفر جالب یا چالشبرانگیز است. این بخش باید بهوضوح مشکل یا نیازی را معرفی کند که داستان قصد دارد به آن پاسخ دهد.
بخش میانه داستان در این فصل بهعنوان محوریترین بخش معرفی میشود که در آن راهحل یا محصول مورد نظر معرفی میگردد. در این قسمت باید جزئیات بیشتری از چالش یا مشکل اصلی ارائه شود و چگونگی حل آن با استفاده از محصول یا خدمات فروشنده توضیح داده شود. این بخش باید شامل عناصری باشد که نشاندهنده تأثیرات مثبت محصول یا خدمت بر زندگی مشتری باشد و بهویژه بر مزایای ملموس آن تمرکز کند.
نهایتاً پایان داستان باید پیام اصلی را بهطور واضح و قانعکننده منتقل کند. این بخش باید شامل یک نتیجهگیری قوی باشد که مشتری را به اقدام ترغیب کند. نویسنده بیان میکند که پایان داستان باید به گونهای باشد که مشتری احساس کند که با خرید محصول یا خدمت وارد یک دنیای بهتر و حلشده میشود.
در این فصل همچنین بر اهمیت انسجام و هماهنگی بین این سه بخش تأکید شده است. هر بخش باید بهطور طبیعی به بخش بعدی منتقل شود و ساختار کلی داستان باید به گونهای باشد که پیام فروش بهصورت مؤثر و منطقی به مخاطب منتقل شود. در نهایت نویسنده اشاره میکند که یک داستان فروش موفق نهتنها باید جذاب و جالب باشد بلکه باید بهطور مؤثری در ایجاد ارتباط احساسی با مشتری و تحریک او به عمل مؤثر باشد.
نکات کلیدی فصل 2 کتاب داستان ها می فروشند:
- ساختار داستانهای فروش شامل شروع میانه و پایان است.
- شروع داستان باید توجه مخاطب را جلب کند.
- بخش میانی باید راهحل یا محصول را معرفی کند.
- پایان داستان باید پیام اصلی را منتقل کند و مشتری را به اقدام ترغیب کند.
- انسجام و هماهنگی بین بخشهای مختلف داستان اهمیت دارد.
خلاصه فصل 3 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 2: ایجاد شخصیتهای جذاب در داستان
فصل دوم کتاب «داستانها میفروشند» به اهمیت ایجاد شخصیتهای جذاب و تأثیرگذار در داستانهای فروش میپردازد. نویسنده بر این باور است که شخصیتهای یک داستان میتوانند ارتباط عاطفی قویای با مخاطب برقرار کنند و این ارتباط میتواند به تسهیل فرآیند فروش کمک کند. در این فصل بهطور ویژه نحوه طراحی شخصیتهایی توضیح داده میشود که مخاطب قادر باشد با آنها همذاتپنداری کرده و در نتیجه بیشتر به پیام فروش توجه کند.
نویسنده بیان میکند که یک شخصیت جذاب باید ویژگیهایی داشته باشد که آن را قابل باور و مرتبط با تجربههای مشتریان کند. این شخصیتها باید انسانی چندبعدی و با انگیزههای مشخص باشند. این ویژگیها کمک میکنند تا شخصیتها از حالت کلیشهای و سطحی خارج شده و مخاطب احساس کند که داستان واقعگرایانه و جالب است. برای مثال شخصیتها باید درگیر مشکلات یا چالشهایی شوند که مشابه مشکلات و چالشهای واقعی مشتریان باشد.
در این فصل نویسنده همچنین بر لزوم ایجاد شخصیتهایی با ویژگیهای مثبت و منفی تأکید میکند. شخصیتهای جذاب نه تنها باید نقاط قوت و ویژگیهای مثبت داشته باشند بلکه باید ضعفها و نقاط آسیبپذیری نیز در خود داشته باشند. این تضادها به شخصیتها عمق میدهند و باعث میشوند که مخاطب بتواند با آنها ارتباط بهتری برقرار کند. بهطور خاص در داستانهای فروش شخصیتها باید در یک مسیر رشد یا تغییر قرار گیرند که در نهایت بهوسیله محصول یا خدمت مورد فروش به یک نتیجه مثبت برسند.
یکی دیگر از جنبههای مهم که در این فصل مورد بررسی قرار میگیرد نقش شخصیتهای منفی یا رقبا است. رقبا یا موانعی که در داستان قرار میگیرند میتوانند به تقویت جذابیت شخصیتهای اصلی کمک کنند. این موانع باید بهگونهای طراحی شوند که چالشهایی واقعی و قابل باور بهوجود آورند بهطوریکه تلاش شخصیتها برای غلبه بر آنها برای مخاطب جذاب باشد.
نهایتاً نویسنده تأکید میکند که طراحی شخصیتهای جذاب در داستان فروش مستلزم این است که فروشنده بهدرستی نیازها دغدغهها و احساسات مخاطب خود را درک کرده و آنها را بهطور طبیعی در ساختار شخصیتها گنجانده باشد. این ارتباط انسانی و عاطفی با مخاطب است که باعث میشود داستان فروش نه تنها قابل قبول بلکه تأثیرگذار و عملی باشد.
نکات کلیدی فصل 3 کتاب داستان ها می فروشند:
- ایجاد شخصیتهای جذاب و تأثیرگذار برای ارتباط عاطفی با مخاطب
- شخصیتها باید قابل باور و مرتبط با تجربههای مشتریان باشند
- لزوم وجود ویژگیهای مثبت و منفی در شخصیتها
- نقش شخصیتهای منفی یا رقبا در تقویت جذابیت شخصیتهای اصلی
- درک درست نیازها دغدغهها و احساسات مخاطب در طراحی شخصیتها
خلاصه فصل 4 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 3: انتخاب موقعیتهای مناسب برای داستان
فصل سوم کتاب «داستانها میفروشند» به اهمیت و روشهای انتخاب موقعیتهای مناسب برای داستانهای فروش میپردازد. نویسنده در این فصل تأکید میکند که موفقیت یک داستان فروش نه تنها به ساختار و شخصیتها بلکه به موقعیتهایی که در آن داستان اتفاق میافتد بستگی دارد. انتخاب موقعیتهای صحیح میتواند داستان را واقعیتر و جذابتر کرده و باعث ارتباط بهتر با مخاطب شود.
نویسنده بیان میکند که موقعیتهای داستان باید بهطور مستقیم با چالشها و مشکلاتی که مشتریان با آنها روبهرو هستند مرتبط باشند. این موقعیتها باید بهگونهای طراحی شوند که مشتری بتواند خود را در آنها ببیند و احساس کند که داستان مربوط به زندگی واقعی اوست. از این رو موقعیتهای داستان باید کاملاً قابل باور و مرتبط با تجربههای روزمره مشتری باشند.
در این فصل توضیح داده میشود که موقعیتهای داستان میتوانند در زمینههای مختلفی رخ دهند؛ از جمله موقعیتهایی که در آنها یک مشکل یا چالش برطرف میشود یا لحظاتی که یک تحول یا تغییر مثبت در زندگی شخصیتهای داستان بهوجود میآید. این موقعیتها باید بهگونهای طراحی شوند که احساس نیاز به محصول یا خدمت را در مخاطب ایجاد کنند و باعث تحریک او به اقدام شوند.
نویسنده همچنین اشاره میکند که انتخاب موقعیت باید بهگونهای باشد که احساسات مخاطب را تحریک کند. این موقعیتها باید بهاندازهای تأثیرگذار باشند که بتوانند ارتباط عاطفی عمیقی با مشتری برقرار کنند و او را به سمت تصمیمگیری مثبت هدایت نمایند. برای مثال میتوان از موقعیتهایی استفاده کرد که در آنها مشتری احساس کند که خرید محصول یا خدمت مورد نظر میتواند به او در حل مشکلات یا رسیدن به اهداف شخصی کمک کند.
در نهایت نویسنده تأکید میکند که انتخاب موقعیت مناسب نه تنها بهعنوان یک ابزار در جذب مشتری بلکه بهعنوان یک وسیله برای انتقال پیامهای کلیدی فروش باید مورد توجه قرار گیرد. این موقعیتها باید با دقت انتخاب شوند تا داستان بهطور کامل و مؤثر نیازهای مشتری را پاسخ دهد و در نهایت منجر به فروش شود.
نکات کلیدی فصل 4 کتاب داستان ها می فروشند:
- اهمیت انتخاب موقعیتهای مناسب برای داستانهای فروش
- ارتباط مستقیم موقعیتهای داستان با چالشها و مشکلات مشتریان
- موقعیتها باید قابل باور و مرتبط با تجربههای روزمره مشتری باشند
- تحریک احساسات مخاطب از طریق انتخاب موقعیتهای مناسب
- انتخاب موقعیت به عنوان وسیلهای برای انتقال پیامهای کلیدی فروش
خلاصه فصل 5 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 4: استفاده از احساسات در داستانسرایی
فصل چهارم کتاب «داستانها میفروشند» به اهمیت استفاده از احساسات در داستانسرایی و تأثیر آن بر فرآیند فروش میپردازد. نویسنده در این فصل بیان میکند که یکی از مؤلفههای کلیدی برای موفقیت یک داستان فروش توانایی برانگیختن احساسات مخاطب است. احساسات میتوانند بهطور مستقیم بر تصمیمگیری مشتریان تأثیر بگذارند و باعث ایجاد ارتباط عاطفی عمیقی با محصول یا خدمت شوند.
نویسنده تأکید میکند که احساسات باید بهطور هوشمندانه و استراتژیک در داستان گنجانده شوند. این احساسات میتوانند شامل شادی ترس امید اعتماد یا حتی اضطراب باشند. با استفاده از این احساسات داستان باید طوری طراحی شود که مخاطب درگیر و تحت تأثیر قرار گیرد. بهعنوان مثال ایجاد احساس اعتماد و اطمینان در مخاطب میتواند او را ترغیب به خرید کند در حالی که ایجاد احساس نگرانی در مورد عدم اقدام میتواند او را به سمت تصمیمگیری سریعتر هدایت نماید.
در این فصل بیان میشود که احساسات باید از طریق شخصیتهای داستان موقعیتهای بهوجودآمده و حتی زبان بدن یا نحوه بیان داستان منتقل شوند. این احساسات باید بهطور طبیعی و منطقی در روند داستان گنجانده شوند و نه بهصورت تحمیلی یا غیرواقعی. برای مثال شخصیتها باید تجربیات عاطفی قابلملاحظهای داشته باشند که مخاطب بتواند بهراحتی با آنها همذاتپنداری کند.
نویسنده همچنین بر این نکته تأکید میکند که استفاده از احساسات نه تنها برای جلب توجه مشتری بلکه برای ایجاد تغییرات واقعی در رفتار مشتری اهمیت دارد. هنگامی که مشتری احساس کند که تصمیم خرید او میتواند بهطور مثبتی بر زندگی یا وضعیت عاطفیاش تأثیر بگذارد احتمال اینکه اقدام به خرید کند بیشتر میشود. بنابراین داستان فروش باید بهگونهای طراحی شود که احساسات مشتری را در لحظات کلیدی داستان تحریک کند.
در نهایت نویسنده اشاره میکند که استفاده از احساسات در داستانسرایی فروش باید با دقت و بهطور متوازن انجام شود. اگر داستان بهطور کامل بر احساسات تکیه کند و از جنبههای منطقی غافل شود ممکن است اعتبار داستان کاهش یابد. از سوی دیگر اگر احساسات بهطور نامناسب یا ضعیف در داستان گنجانده شوند داستان ممکن است تأثیر کافی بر مخاطب نگذارد. بنابراین نویسنده تأکید میکند که ایجاد یک تعادل مناسب بین احساسات و دیگر اجزای داستان برای دستیابی به موفقیت در فروش ضروری است.
نکات کلیدی فصل 5 کتاب داستان ها می فروشند:
- اهمیت استفاده از احساسات در داستانسرایی و تأثیر آن بر فرآیند فروش
- گنجاندن هوشمندانه و استراتژیک احساسات در داستان
- انتقال احساسات از طریق شخصیتها موقعیتها و نحوه بیان داستان
- اهمیت استفاده از احساسات برای ایجاد تغییرات واقعی در رفتار مشتری
- ایجاد تعادل مناسب بین احساسات و دیگر اجزای داستان
خلاصه فصل 6 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 5: تکنیکهای انتقال پیام از طریق داستان
فصل پنجم کتاب «داستانها میفروشند» به بررسی تکنیکهای مختلفی میپردازد که از طریق آنها میتوان پیامهای فروش را بهطور مؤثر و جذاب از طریق داستانها انتقال داد. نویسنده در این فصل بر این نکته تأکید دارد که داستانسرایی باید بهگونهای باشد که پیامهای فروش نه تنها بهطور مستقیم بلکه بهطور غیرمستقیم و جذاب به مخاطب منتقل شوند. این تکنیکها شامل روشهای مختلفی است که به فروشندگان کمک میکند تا در حین داستانگویی پیامهای خود را بهطور مؤثر و با کمترین مقاومت از سوی مشتریان به آنها منتقل کنند.
نویسنده اولین تکنیک را «استفاده از ساختار واضح داستان» معرفی میکند. طبق این تکنیک یک داستان فروش باید دارای ساختار منسجم و قابلدرک باشد. این ساختار معمولاً از معرفی مشکل ارائه راهحل و سپس توضیح نتیجه میآید. در این فرآیند پیام فروش باید در هر بخش از داستان گنجانده شود تا مخاطب بهطور طبیعی با آن ارتباط برقرار کند. نویسنده تأکید میکند که بدون یک ساختار واضح داستان میتواند پراکنده و بیاثر شود.
تکنیک دوم «استفاده از قیاسها و تصاویر ذهنی» است. در این روش فروشندگان از قیاسها و تصاویری استفاده میکنند که بهراحتی قابل درک باشند و به مخاطب کمک کنند تا مفاهیم پیچیده فروش را در قالب تصاویری ملموس تصور کند. این تصاویر ذهنی باعث میشوند که پیام فروش بهطور عمیقتری در ذهن مخاطب جای بگیرد و بهطور مؤثری یادآوری شود.
تکنیک سوم «گنجاندن احساسات و عواطف» در داستان است. این تکنیک بهویژه در انتقال پیامهای فروش بسیار مؤثر است زیرا احساسات میتوانند بر تصمیمگیریهای مشتری تأثیر بگذارند. استفاده از احساسات مثبت مانند شادی و امید یا احساسات منفی مانند نگرانی و ترس باعث میشود که داستان بهطور عاطفی با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را به سمت خرید هدایت نماید. نویسنده بیان میکند که پیامهای فروش که از طریق احساسات منتقل میشوند بهطور معمول در ذهن مشتریان باقی میمانند و اثرات بیشتری دارند.
تکنیک چهارم «استفاده از شخصیتهای شناختهشده یا واقعی» در داستان است. در این تکنیک فروشندگان از شخصیتهای واقعی یا شناختهشده استفاده میکنند که مخاطب بتواند بهراحتی با آنها ارتباط برقرار کند. این شخصیتها ممکن است شامل مشتریان قبلی افراد تأثیرگذار یا شخصیتهای عمومی باشند که تجربهای مشابه با مخاطب دارند. این تکنیک باعث میشود که پیام فروش بهصورت قابلقبولتر و معتبرتر به مخاطب منتقل شود.
در نهایت نویسنده تأکید میکند که برای انتقال مؤثر پیامها باید داستان بهگونهای باشد که پیامهای فروش نه تنها بهطور مستقیم بیان نشوند بلکه از طریق موقعیتهای طبیعی و جذاب در داستان گنجانده شوند. این روش باعث میشود که مخاطب خود به نتیجهگیری برسد و اقدام به خرید نماید. در این فصل نویسنده اشاره میکند که استفاده از این تکنیکها میتواند بهطور قابلتوجهی تأثیرگذاری داستانها را در فرآیند فروش افزایش دهد.
نکات کلیدی فصل 6 کتاب داستان ها می فروشند:
- استفاده از ساختار واضح داستان (معرفی مشکل ارائه راهحل توضیح نتیجه)
- استفاده از قیاسها و تصاویر ذهنی برای درک بهتر مفاهیم پیچیده
- گنجاندن احساسات و عواطف برای تأثیرگذاری بر تصمیمگیری مشتری
- استفاده از شخصیتهای شناختهشده یا واقعی برای افزایش اعتبار
- گنجاندن پیامهای فروش در موقعیتهای طبیعی و جذاب داستان
خلاصه فصل 7 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 6: داستانسرایی در مواجهه با اعتراضات مشتری
فصل ششم کتاب «داستانها میفروشند» به تکنیکهای داستانسرایی در مواجهه با اعتراضات مشتریان اختصاص دارد. در این فصل نویسنده بر اهمیت استفاده از داستانها در پاسخ به اعتراضات مشتریان تأکید میکند و نشان میدهد که چگونه میتوان با کمک داستانها نگرانیها و موانع موجود در ذهن مشتری را برطرف کرد. نویسنده بیان میکند که داستانسرایی میتواند یک ابزار قوی برای تغییر نگرش مشتریان و تبدیل اعتراضات به فرصتی برای برقراری ارتباط بهتر و موفقیت در فروش باشد.
در ابتدا نویسنده توضیح میدهد که هر مشتری ممکن است اعتراضات مختلفی داشته باشد که میتواند شامل نگرانیهایی در مورد قیمت کیفیت یا مناسب بودن محصول باشد. این اعتراضات بهطور طبیعی ممکن است بهعنوان موانع در فرآیند فروش مطرح شوند اما داستانسرایی به فروشنده این امکان را میدهد که بهطور غیرمستقیم و مؤثر به این اعتراضات پاسخ دهد. بهجای رد یا مقابله مستقیم با اعتراضات فروشنده میتواند با استفاده از یک داستان که تجربهای مشابه را به تصویر میکشد نگرانیهای مشتری را کاهش دهد.
نویسنده یکی از تکنیکهای مؤثر در این زمینه را «استفاده از تجربیات دیگران» معرفی میکند. این تکنیک به این صورت عمل میکند که فروشنده با استفاده از داستانهایی که مشتریان قبلی یا افراد دیگر در شرایط مشابه داشتهاند به مشتری نشان میدهد که چگونه اعتراضات مشابه برطرف شده و محصول یا خدمت در نهایت برای آنها مفید بوده است. این روش باعث میشود که مشتری احساس کند که تصمیم خرید او منطقی است و اعتراضات او قابلحل خواهد بود.
در این فصل همچنین تکنیک دیگری به نام «بازسازی اعتراضات» توضیح داده میشود. در این روش فروشنده ابتدا اعتراض مشتری را بهطور دقیق و بهصورت مثبتی بازسازی میکند و سپس داستانی را ارائه میدهد که نشان میدهد چگونه همین مشکل یا نگرانی در گذشته حل شده است. این تکنیک باعث میشود که مشتری احساس کند اعتراضاتش درک شده و بهطور واقعی به آنها توجه شده است و این امر باعث ایجاد حس اطمینان و رضایت در مشتری میشود.
در نهایت نویسنده به این نکته اشاره میکند که استفاده از داستان در مواجهه با اعتراضات نهتنها برای پاسخدهی به نگرانیهای مشتریان مؤثر است بلکه میتواند فرصتی برای تقویت ارتباطات عاطفی و اعتماد با مشتریان فراهم کند. داستانها بهطور طبیعی احساسات مشتری را برانگیخته و باعث میشوند که فروشنده و مشتری بهطور غیرمستقیم درک مشترکی از مشکلات و راهحلها پیدا کنند. این فرآیند باعث میشود که مشتری بهراحتی به تصمیم خرید نهایی برسد.
نکات کلیدی فصل 7 کتاب داستان ها می فروشند:
- استفاده از داستانسرایی در پاسخ به اعتراضات مشتریان
- تکنیک استفاده از تجربیات دیگران برای کاهش نگرانیها
- تکنیک بازسازی اعتراضات برای ایجاد حس اطمینان
- تقویت ارتباطات عاطفی و اعتماد با مشتریان از طریق داستان
- تغییر نگرش مشتریان و تبدیل اعتراضات به فرصتهای فروش
خلاصه فصل 8 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 7: بستن فروش با استفاده از داستان
فصل هفتم کتاب «داستانها میفروشند» به تکنیکها و استراتژیهای استفاده از داستان برای بستن موفقیتآمیز فروش میپردازد. نویسنده در این فصل توضیح میدهد که چگونه فروشندگان میتوانند با استفاده از داستانهای مؤثر مشتریان را بهطور طبیعی و بدون فشار به سمت تصمیمگیری نهایی و خرید هدایت کنند. این فصل تأکید دارد که داستانها نه تنها میتوانند موانع روانی مشتری را از بین ببرند بلکه به ایجاد ارتباط عاطفی و اعتماد نیز کمک میکنند که برای بستن فروش ضروری است.
نویسنده اولین نکته را استفاده از «داستانهای تحول» میداند. در این نوع داستانها نویسنده بهطور خاص بر تغییرات مثبت و تحولی که در نتیجه خرید محصول یا خدمت در زندگی مشتری ایجاد میشود تأکید میکند. این داستانها معمولاً بهصورت مقایسهای بین وضع موجود و آیندهای که پس از استفاده از محصول یا خدمت رقم میخورد ساخته میشوند. این نوع داستانها به مشتریان کمک میکنند تا تصویر روشنتری از نتایج مثبت خرید خود در ذهن داشته باشند.
در این فصل تکنیک دیگری تحت عنوان «داستانهای شبیهسازی» معرفی میشود. در این روش فروشنده از داستانهایی استفاده میکند که نشاندهنده شرایط و تجربیات مشابه مشتری هستند. این داستانها بهویژه زمانی مؤثر هستند که فروشنده میخواهد به مشتری نشان دهد که محصول یا خدمت مورد نظر در شرایط مشابه قبلاً موفق بوده است. این نوع داستانها میتوانند به مشتریان کمک کنند تا اطمینان پیدا کنند که خریدشان درست است و بهطور عملی مشکلات آنها را حل خواهد کرد.
نویسنده همچنین به اهمیت استفاده از «قصههای قانعکننده» برای بستن فروش اشاره میکند. در این داستانها فروشنده باید بهطور ویژه بر مزایای ملموس و مشهود محصول یا خدمت تأکید کند و نشان دهد که چگونه این مزایا میتواند بهطور مستقیم بر زندگی مشتری تأثیر بگذارد. این داستانها باید تا حد امکان ساده و واضح باشند و به مشتری این احساس را بدهند که تصمیم خرید او نه تنها منطقی بلکه بسیار مفید است.
در نهایت نویسنده بر این نکته تأکید میکند که بستن فروش با استفاده از داستان نه تنها به ایجاد ارتباط عاطفی بلکه به حذف ترسها و نگرانیهای مشتریان کمک میکند. این داستانها بهطور مؤثر باعث ایجاد اعتماد و اطمینان در مشتری میشوند و او را قادر میسازند تا با اطمینان بیشتری اقدام به خرید کند. نویسنده در این فصل توضیح میدهد که فروشندگان باید داستانهایی را انتخاب کنند که نه تنها جذاب بلکه مرتبط و متناسب با نیازها و دغدغههای مشتریانشان باشند تا بهطور مؤثری فروش را ببندند.
نکات کلیدی فصل 8 کتاب داستان ها می فروشند:
- استفاده از داستان برای بستن موفقیتآمیز فروش
- اهمیت ایجاد ارتباط عاطفی و اعتماد با مشتری
- تکنیک استفاده از داستانهای تحول برای نشان دادن تغییرات مثبت
- تکنیک استفاده از داستانهای شبیهسازی برای اطمینان دادن به مشتری
- استفاده از قصههای قانعکننده برای تأکید بر مزایای محصول
خلاصه فصل 9 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 8: تمرین و بازخورد در داستانسرایی فروش
فصل هشتم کتاب «داستانها میفروشند» به اهمیت تمرین و دریافت بازخورد در فرآیند داستانسرایی فروش اختصاص دارد. نویسنده در این فصل تأکید میکند که داستانسرایی یک مهارت است که مانند هر مهارت دیگری نیاز به تمرین مستمر و ارزیابی بازخوردها دارد تا بهطور مؤثر و کارآمد در فرآیند فروش استفاده شود. این فصل بهطور خاص به روشهای بهبود مهارت داستانسرایی از طریق تمرین و استفاده از بازخوردها پرداخته و راهکارهایی برای ارتقاء این مهارت ارائه میدهد.
نویسنده در ابتدا به اهمیت تمرین در داستانسرایی اشاره میکند. تمرینهای مستمر باعث میشوند که فروشنده بتواند داستانهای خود را بهطور طبیعی و بدون تلاطم بیان کند و بهراحتی با مخاطبان ارتباط برقرار نماید. در این بخش نویسنده روشهایی مانند تمرین در برابر آینه تمرین در جمعهای کوچک و بازخوانی داستانها را برای تقویت مهارتهای داستانسرایی پیشنهاد میکند. تمرین به فروشنده این امکان را میدهد که با ریتم لحن و نحوه بیان خود آشنا شده و بهطور مؤثرتر داستانها را منتقل کند.
در ادامه نویسنده بهطور خاص بر اهمیت دریافت بازخورد تأکید میکند. بازخوردها به فروشندگان کمک میکنند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و داستانهای خود را بهبود بخشند. نویسنده پیشنهاد میکند که فروشندگان از همکاران مدیران یا حتی مشتریان برای دریافت بازخورد استفاده کنند. این بازخوردها میتوانند شامل نظراتی در مورد وضوح داستان جذابیت شخصیتها ارتباط با مخاطب و اثرگذاری کلی داستان باشند. با توجه به بازخوردها فروشنده میتواند داستانهای خود را اصلاح کرده و بهطور مداوم در روند بهبود مهارتهای خود پیشرفت کند.
نویسنده همچنین به نقش «ارزیابی خود» در داستانسرایی اشاره میکند. فروشندگان باید بهطور مداوم داستانهای خود را بررسی کرده و عملکرد خود را ارزیابی کنند. این ارزیابی میتواند شامل تحلیل نحوه واکنش مخاطبان ارزیابی میزان تأثیرگذاری داستان بر مخاطب و حتی بررسی میزان موفقیت در فروش باشد. خود ارزیابی به فروشنده این امکان را میدهد که درک بهتری از نقاط ضعف خود پیدا کرده و بهطور هدفمند در جهت بهبود آنها اقدام کند.
در نهایت نویسنده تأکید میکند که تمرین و بازخورد یک فرآیند مداوم است و هیچگاه نباید متوقف شود. با ادامه دادن به تمرین و استفاده از بازخوردها فروشنده میتواند مهارتهای داستانسرایی خود را به سطحی بالاتر برساند و بهطور مؤثرتر در فرآیند فروش از این مهارت استفاده کند. این فصل نشان میدهد که موفقیت در داستانسرایی فروش نهتنها به داشتن داستانهای جذاب بلکه به توانایی در بیان آنها بهطور مؤثر و درک نیازهای مخاطب بستگی دارد.
نکات کلیدی فصل 9 کتاب داستان ها می فروشند:
- اهمیت تمرین مستمر در داستانسرایی فروش
- دریافت بازخورد از همکاران مدیران و مشتریان
- نقش ارزیابی خود در بهبود مهارتهای داستانسرایی
- تمرین و بازخورد به عنوان یک فرآیند مداوم
- تأکید بر توانایی در بیان مؤثر داستان و درک نیازهای مخاطب
خلاصه فصل 10 کتاب داستان ها می فروشند : فصل 9: داستانسرایی در رسانههای دیجیتال
فصل نهم کتاب «داستانها میفروشند» به بررسی اهمیت و تکنیکهای داستانسرایی در رسانههای دیجیتال میپردازد. نویسنده در این فصل توضیح میدهد که با گسترش استفاده از اینترنت و رسانههای اجتماعی فروشندگان باید بتوانند داستانهای خود را به شیوهای جذاب و مؤثر در این فضاها بیان کنند. این فصل بهویژه بر چالشها و فرصتهای موجود در استفاده از داستانها در محیطهای دیجیتال تمرکز دارد و راهکارهایی برای بهبود این نوع داستانسرایی ارائه میدهد.
نویسنده در ابتدا به ویژگیهای منحصر به فرد رسانههای دیجیتال اشاره میکند و توضیح میدهد که یکی از مهمترین تفاوتها در این رسانهها سرعت و قابلیت تعامل بیشتر است. در رسانههای دیجیتال مخاطبان میتوانند بهسرعت به محتوا واکنش نشان دهند و حتی با فروشندگان در تعامل باشند. این ویژگی باعث میشود که داستانها در رسانههای دیجیتال نیاز به طراحیای متفاوت داشته باشند تا بهطور مؤثر بتوانند توجه مخاطب را جلب کرده و او را به اقدام ترغیب کنند.
در ادامه نویسنده تکنیکهای مختلفی برای انتقال داستانهای مؤثر در رسانههای دیجیتال معرفی میکند. یکی از این تکنیکها «استفاده از ویدئوهای کوتاه و جذاب» است. ویدئوها به دلیل قابلیت جذب سریع توجه مخاطب و ارائه داستان در مدت زمان کوتاه ابزاری بسیار مؤثر در دیجیتال مارکتینگ و فروش هستند. در این بخش نویسنده به این نکته اشاره میکند که ویدئوها باید داستانهایی ساده و قابلدرک داشته باشند که بهطور مستقیم به نیازها و دغدغههای مخاطب پاسخ دهند.
نویسنده همچنین به اهمیت «داستانهای تعاملی» در رسانههای دیجیتال اشاره میکند. در این نوع داستانها مخاطب نقش فعالی در شکلگیری داستان دارد و میتواند از طریق نظرات انتخابها یا حتی ایجاد محتوا به آن پاسخ دهد. این داستانها به دلیل ایجاد حس مشارکت و شخصیسازی تأثیر بیشتری بر مخاطب دارند و میتوانند ارتباط عمیقتری با مشتریان برقرار کنند.
یکی دیگر از نکات مهم که در این فصل مطرح میشود «استفاده از داستانهای مشتریان و تجربیات واقعی» است. در رسانههای دیجیتال مشتریان بیشتر به محتوای تولید شده توسط دیگر کاربران اعتماد دارند. از این رو داستانهای موفقیت و تجربیات واقعی مشتریان میتوانند ابزاری قوی برای جلب اعتماد دیگران و تشویق آنها به خرید باشند. این نوع داستانها باید بهطور طبیعی و بدون هیچگونه اغراقی ارائه شوند تا مخاطب بتواند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کند.
نهایتاً نویسنده اشاره میکند که موفقیت در داستانسرایی دیجیتال تنها به محتوا و داستانهای جذاب بستگی ندارد بلکه به نحوه توزیع و دسترسی به آنها نیز وابسته است. استفاده از استراتژیهای مناسب توزیع محتوا مانند به اشتراکگذاری در شبکههای اجتماعی و بهینهسازی برای موتورهای جستجو میتواند به گسترش دامنه تأثیرگذاری داستانها کمک کند. در این فصل نویسنده تأکید میکند که برای موفقیت در رسانههای دیجیتال داستانها باید هم از نظر محتوا و هم از نظر نحوه انتشار بهطور ویژه طراحی شوند.
نکات کلیدی فصل 10 کتاب داستان ها می فروشند:
- اهمیت داستانسرایی در رسانههای دیجیتال
- ویژگیهای منحصر به فرد رسانههای دیجیتال (سرعت و تعامل)
- استفاده از ویدئوهای کوتاه و جذاب برای جلب توجه
- اهمیت داستانهای تعاملی برای ایجاد حس مشارکت
- استفاده از داستانهای مشتریان و تجربیات واقعی
- تأثیر نحوه توزیع محتوا در موفقیت داستانسرایی دیجیتال
درباره نویسنده کتاب داستان ها می فروشند : تام شرایتر
تام شرایتر متخصص برجسته در حوزه بازاریابی شبکهای و فروش مستقیم با بیش از ۴۶ سال تجربه در بیش از ۹۰ کشور جهان به آموزش و مشاوره پرداخته است. او نویسنده بیش از ده کتاب پرفروش در این حوزه است که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. آثار او بهویژه در ایران محبوبیت زیادی دارند و بهعنوان منابع اصلی در آموزش بازاریابی شبکهای شناخته میشوند. تام شرایتر با استفاده از داستانگویی مهارتهای فروش و جذب مشتری را بهصورت ساده و مؤثر آموزش میدهد.
کتاب های مرتبط با داستان ها می فروشند
- Made to Stick : این کتاب به بررسی ویژگیهای داستانهای ماندگار میپردازد و توضیح میدهد که چرا برخی ایدهها در ذهن مردم باقی میمانند و برخی دیگر فراموش میشوند.
- Storytelling with Data : کتابی کاربردی برای استفاده از داستانگویی در ارائه دادهها و تحلیلهای آماری به گونهای که برای مخاطب جذاب و قابل فهم باشد.
- The Storytelling Animal : این کتاب به بررسی روانشناسی داستانگویی و تأثیر آن بر رفتار انسانها میپردازد.
- Building a StoryBrand : این کتاب به کسبوکارها آموزش میدهد که چگونه با استفاده از داستانگ
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب داستان ها می فروشند" هستید؟ با کلیک بر روی کسب و کار ایرانی, فرهنگ و هنر، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب داستان ها می فروشند"، کلیک کنید.